سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
در پرتو ولایت
این وبلاگ با موضوع امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام با مطالبی از کتاب در پرتوی ولایت آیت الله مصباح یزدی به طور سلسله وار به روز می گردد.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 55
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 77109
کل یادداشتها ها : 71
خبر مایه


روش تحقیق در انتصابى یا انتخابى بودن خلافت على(علیه السلام)

متأسفانه در طول تاریخ همیشه کسانى سعى کرده اند این حقیقت را که، پیامبر(صلى الله علیه وآله)على(علیه السلام)را به جانشینى و خلافت بعد از خود نصب کرد، کتمان کنند. البته از دشمن، در کتمان این حقایق تعجبى نیست. هم چنین گفته هاى کسانى که جاهل و به دور از معارف اسلام و اهل بیت(علیهم السلام)هستند چندان جاى تعجب ندارد. تعجب از کسانى است که خود را شیعه مى دانند و چند صباحى نیز در حوزه درس خوانده اند و با وجود دلایل متعدد و بسیار روشن بر فضایل حضرت على(علیه السلام) این حقایق را نادیده مى گیرند! اگر این افراد به راستى در صدد تحقیق در این باره هستند، چرا ابتدایى ترین مسایل تحقیق را نادیده مى گیرند؟ هر محققى مى داند و همه کسانى که درباره روش تحقیق در علوم بحث کرده اند، متفق اند که هر رشته از معارف، روش تحقیق خاصى دارد و با یک روش نمى توان در تمام علوم به تحقیق پرداخت.

   در علومى مانند حساب، هندسه، منطق و علومى از این قبیل، تنها با کمک عقل مى توان تحقیق کرد. اصطلاحاً مى گویند «متد تحقیق» در این مسایل، متد تحلیلى است و استفاده از ابزارهاى تجربى در این علوم، تنها براى توضیح صورت مسأله یا تأیید مطلبى است که به کمک عقل اثبات شده است. روش تحقیق در دسته دیگرى از علوم مانند طب، روش تجربى است. براى کشف داروى یک بیمارى، هر اندازه که یک فیلسوف از قواى تحلیل خود کمک بگیرد، به نتیجه نخواهد رسید. در فیزیک، شیمى و سایر علوم تجربى نیز از روش تجربى استفاده مى شود. در دسته دیگرى از علوم، هیچ یک از دو روش تحلیلى و تجربى کاربرد ندارد؛ مثلا براى این که بدانیم شهرى به نام «مسکو» در دنیا وجود دارد یا نه، و اگر وجود دارد، در کجا است، آیا هیچ یک از این دو روش مفید خواهد بود؟ براى اثبات وجود پادشاهى به نام «کورش» در ایران، از کدام یک از این دو روش مى توان استفاده کرد؟ آیا عقل یا تجربه مى توانند ثابت کنند که کسى به نام «اسکندر» به ایران حمله کرده یا نه؟ اگر این دو متد قادر به ارائه پاسخ این سؤالات نیستند، چگونه مى توان براى آنها پاسخى یافت؟ براى این قبیل علوم، روش سومى به نام «روش نقلى» به کار مى رود که در آن، تنها مراجعه به اسناد، مدارک، نقل قول ها و شواهد معتبر مفید خواهد بود.

   اکنون با در نظر گرفتن سه روش مذکور، زمانى که مى خواهیم بررسى کنیم که آیا پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)حضرت على(علیه السلام)را براى جانشینى خود معیّن کرده است یا نه، آیا مى توانیم از روش عقلى استفاده کنیم و با کمک تحلیل عقلى به نتیجه برسیم؟! آیا مى توانیم از طریق تجربه و حس پاسخى براى این سؤال بیابیم؟! روشن است که هیچ یک از عقل و تجربه نمى توانند براى یافتن پاسخ این سؤال ما را یارى کنند. اثبات این مسأله جز با روش نقلى ممکن نیست و تمام علماى عالم، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، روش تحقیق در این قبیل مسایل را روش نقلى ـ تاریخى مى دانند. حال اگر کسى بگوید من مى خواهم درباره جانشینى حضرت على(علیه السلام)پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) با استفاده از روش عقلى تحقیق کنم، آیا این سخن نزد عقلاى عالم قابل قبول است؟! روشن است که اثبات این قضیه تاریخى، راهى جز مراجعه به اسناد و مدارک تاریخى ندارد.

   نظیر این قبیل مسایل تاریخى در عالم به وفور یافت مى شود؛ براى نمونه مى توان به مسایل انتخابات اخیر آمریکا اشاره کرد. در این انتخابات اختلافى بین حزب دموکرات و حزب جمهورى خواه به وجود آمد و رسوایى بزرگى در مهد دموکراسى عالم به پا شد و خودشان گفتند در آراى مردم خیانت شده است؛ شبیه آنچه که چندى پیش در کشور ما نیز در انتخابات مجلس ششم اتفاق افتاد ـ چون کسانى که در این جا مسبِّب این مسأله بودند، از آمریکا نسخه بردارى مى کنند. به هر حال مقصودم این است که ما از تمام این مسایل اطلاع یافته ایم؛ اما آیا خودمان شاهد عینى این مسایل بوده ایم؟ آیا با کمک عقل و تحلیل ذهنى به چنین نتیجه اى رسیده ایم؟ روشن است که راه معلوم شدن این قضایا بر ما «نقل» بوده است.

   زمانى که تمام رسانه هاى خبرى دنیا، اختلافات موجود در انتخابات آمریکا را نقل مى کنند، به استناد اخبار رسانه ها، صحت این خبر براى همه ثابت مى شود و کسى نسبت به آن تردید نخواهد کرد؛ چون نمى توان پذیرفت که تمام کسانى که این اخبار را نقل مى کنند، با یکدیگر توطئه کرده اند تا چنین دروغى را بسازند. چنین خبرى را «خبر متواتر» مى گویند. گاهى، یقینى که از این اخبار حاصل مى شود، از یقینى که به واسطه حس حاصل مى شود، بالاتر است. در بعضى موارد ممکن است حس خطا کرده و چشم یا گوش اشتباه کند؛ ولى در اخبار متواتر هیچ خطایى راه ندارد.

   به هر حال راه تحقیق در مورد این قبیل مسایل، بررسى اخبار، اسناد و مدارک است و با استفاده از همین روش، چنین یقینى حاصل شده است. این «اخبار» قطع آور است و جاى هیچ شک و شبهه اى را براى هیچ عاقلى باقى نمى گذارد.

   زمانى که یک دانشمند سنّى حدیث منزلت را با پنج هزار سند نقل مى کند، کدام عاقلى است که در صحت این حدیث شک کند و بگوید دروغ است؟! علاوه بر این که صدها نفر از علما، محدثان و بزرگان آنها نیز سخنانى نظیر این را گفته اند.

   اگر در این زمینه بخواهیم تحقیق کنیم، آیا جز مراجعه به اسناد و مدارک راه دیگرى داریم؟ اسناد و مدارک نیز حاکى از این است که خود علماى اهل تسنن در کتابى که پیرامون اخبار متواتر نوشته اند تصریح کرده اند که یکى از اخبارى که به طور قطع متواتر است، حدیث منزلت (اَنْتَ مِنّى بِمَنزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى) است. این از متواترترین روایاتى است که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است. با این وجود اگر کسى در مورد آن شک کند، چه قضاوتى در مورد او خواهید کرد؟ آیا تردید در صحت حدیث منزلت شبیه تردید در صحت ماجراى اختلاف در انتخابات آمریکا نیست؟ اگر کسى ادعا کرد تمام اخبارى که درباره تخلف در انتخابات آمریکا گفته مى شود دروغ است، شما به او چه خواهید گفت؟

   این احادیث با چنین اسناد و تأییداتى که از خود علماى اهل تسنن دارد، قابل انکار نیست. تمام این احادیث نیز شاهد بر این است که از آغاز رسالت، امیرالمؤمنین(علیه السلام) به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)معرفى شد. تنها شبهه اى که ممکن است مطرح شود این است که کسى بگوید: شاید پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از پیش خود این کار را انجام داده و انتخاب على(علیه السلام)سلیقه شخصى خودش بوده است. در پاسخ این شبهه نیز باید بگوییم دلایل متعددى در دست داریم که در چنین مواردى پیامبر جز به دستور وحى حرکت نمى کند. در داستان «سدّ الابواب» خود پیغمبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: من از پیش خودم کارى را انجام نمى دهم؛ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحى؛(نجم (53)، 4.) این کار، دستور خدا است و من از پیش خودم نمى توانم سخنى بگویم.

   در نهایت نیز براى آن که در این مسأله (جانشینى و خلافت على(علیه السلام)پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله)) کوچک ترین شبهه اى باقى نماند، داستان غدیر اتفاق افتاد. همان گونه که همه مى دانیم، در آن روز این آیه نازل شد که:

یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ؛(1) اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده اى، و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى دارد.

   درباره ماجراى غدیر نیز کتاب هاى فراوانى نوشته شده است. خداوند درجات علامه امینى را عالى تر بفرماید که عمرى را براى بحث درباره این حدیث شریف ـ که یکى از بزرگ ترین سندهاى حقانیت شیعه است ـ صرف کرد و دایرة المعارف عظیم «الغدیر» را فراهم کرد. از خداوند مسألت داریم که به ما هم توفیق استفاده از دست آوردهاى این بزرگان را عنایت فرماید. 

1. مائده (5)، 67.


ابلیس   




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ